ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

سلام را بايد آهسته گفت...
جواب را بايد آهسته خواست...
آهسته قدم بردار...
آهسته ...
گل‏ها را پرپر نكن...
آه...
صدايي را به انتظار نشسته‏ايم...
مي‏گويند بعضي شنيده‏اند اما از ... نمي‏توان باور كرد...
شايد آن‏ها نيز ...
بگذريم...
اما راستي اكنون مي‏شنوم...
كودكي از فرط خوش‏حالي بلند شعر مي‏خواند و كودكان ديگر نيز او را هم‏راهي مي‏كنند...
آيا خبر ندارند؟
نمي‏دانم، اما چه مي‏توان كرد...
سرخ را اگر رنگ خون و عشق بدانيم و سبز را اگر رنگ پيروزي و رسيدن، ام‏روز، نه! روزهايي ديگر سرخ‏ترين و سبزترين روزهاي زمين خواهد بود...
سرخ‏ترين روز زمين از آن رو كه سرخي آن دريايي كه از حلقوم فرزند سبط نور الاهي مي‏خروشيد،‏ زمين و بل زمان را تا لحظه ظهور و انتقام،‏ سرخ و خونين كرده است...




و ... اشك شايد براي فرو خوردن خشمي باشد به بلنداي تاريخ و به ... بگذريم.
سبزترين روز زمين نيز از آن رو كه دريايي خروشان و پرانرژي آن‏هم از جنس عشق و عقل، خيابان‏هاي سكوت‏زده و اختناق‏پرور قلب اميد دنيا را كه قرن‏ها در سكوت شيطاني فرو رفته بود، به يكباره فرا گرفت و آهسته آهسته، روحي بزرگ از ريشه پرشكوه آسمان را بر مسند سيادت ملتي بزرگ نهاد...


و حسين عليه السلام آمد و مي‏آيد...
اما گويي هنوز به كربلاي دل‏هاي ما نرسيده‏ است...


مي‏داني چرا؟


بگذريم...

تو ناز نگاهي
باز در جام جان من سر داد

همچو مهتاب باده اي دلخواه
باز هم از دست ميبرد نگهي.
نگهي چون شراب مستي بخش
چه نگاهي كه همچو بوي گلاب

ميشود بر مشام جانم پخش.
آه مي نوشمد چو شيرهء گل.
تو كيستي
اي نگاه ناز آلود
تو گلابي گلاب شهد اگين.
تو شرابي شراب گل پالود.
آه پيمانه اي دگر.
كه هنوز ميگدازد زه تشنگي جگرم.
چه شرابي تو به چه شور انگيزي
سر كشيدم تو را و .
هنوز تشنه ترم.

...............

گلي را به حضورت تقديم مي كنم
كه نامش سلام
بويش سلامتي
شاخه هايش محبت
و تيغه هايش دوري از توست

زنده باشي خانمي گل

سبد سبد گوهر ارامش در صدف دلت ارزو ميكنم

تا ديداري بدرود

كمترين شما. صمد

يا حق

يادمان باشد. .
فردا سينه خالي کنم ..
از کينه اين مردم خوب.؟
و سلامي بدهم. بر خورشيد ..
عطر شب بو بدهم.
ناز گل را بکشم.
و نخندم ديگر. ؟
به ترک هاي دل هر گلدان؟؟
يادمان باشد فردا؟
به دل کوزهء اب .

که بدان سنگ شکست.
بستي از روي محبت بزنم.
تا اگر اب در آن سينه پاکش ريزند.؟
ابرويش نرود.؟
يادمان باشد فردا.؟
جور ديگر باشم.؟
بد نگويم به هوا اب زمين.
مهربان باشم با مردم شهر ..
و فراموش کنم هر چه گذشت .
دست در دست زمان بگذارم.
و به لبخندي خوش /
به نسيم از سر صدق.
سلامي بدهم..؟
و بر انگشت نخي بر بندم.
تا فراموش نگردد. فردا.
زندگي شيرين است.
زندگي بايد کرد..؟

سلام مرجان

خوبي؟ خوشي؟ چه طوري؟

وبلاگت مي تونه خيلي باحال تر از اينا باشه

سعي خودتو بكن

به وبلاگ من هم سر بزن::::::: سياسيه::::::

www.shau.blogfa.com

مرسي نظر هم بدي ممنون مي شم البته قالبش يك كم به هم ريخته

باي باي - موفق باشي

+ ماني 
خدائيش ديگه